آرتینآرتین، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 30 روز سن داره

شیرین ترین میوه مامان و بابا

قثصضشسیبلتم

شیرین کاریای آرتین خان

یکی یه دونه مامان خیلی شیرین و رووجک شده ینی اگه راهی داشت  و جوجو کوچولو تموم نشدنی بودی روزی هزار بار من و پدرت می خوردیمت نانازم.  قند عسل مامانی عاشق حرف زدنت ینی اگه تموم روز باهات حرف بزنیم خسته نمیشی و زول میرنی تو چشامون با زبون شیرین خودت جواب میدی اگه باهات حرف نزنیم عصبانی میشی دادو بیداد میکنی تازه اکثر اوقاتم با خرس کوچولوهای آویزتختی وقتی موزیک میزنه می چرخه  ذوق میکنی و دست و پا میزنی و باهاشون حرف میزنی اگه نچرخه و موزیک نزنه دوباره دادت در میاد انقد وروجک بازی میکنی که به تنهایی  همونجا خوابت می بره در ضمن حرف زدن با خان عمو هم خیلی دوست داری انقد که هفته یه بار میاد پیشت و .با حوصله تمام می گیردت بغلش ...
20 ارديبهشت 1391

واکسن دو ماهگی آرتین کوچولو

جوجو کوچولوی مامان دیروز 2 ماهه شد خوشگلم دیروز یکی از اون روزایی بود که مامان 1 ماه استرسشو داشت. پدر جون اون روزو  مرخصی گرفت صبح بعد خوردن صبحانه رفتیم درمانگاه من انقد هول کرده بودم تازه اونجا متوجه شدم کارت واکسنتو برنداشتم پدری با سرعت جت رفت و آوردش من که طاقت دیدنشو نداشتم پدر مثل همیشه آروم و خونسرد بالا سرت بود تا واکسنتو زدن جیگر مامانی تو عالم خواب اولیشو بعد از زدن تازه متوجه شدی جیغ زدی قربونش برم بعدم که تموم شد شیر خوردی تو بغل پدری خوابت برد راستی وزن و قدتم توی خواب گرفت وزن قند عسلم 6کیلو و600گرم و قدشم 59 بود و گفت همه چی عالی پیش رفته ماشاالله به گل پسر خودم.  
12 ارديبهشت 1391

اولین عید آرتین جون

ا ولین عید آرتین جون پسر گلم امروز اولین عیدی بود که تو کنار مامانی و پدری بودی البته امسال هم خاله زکی کنار ماست برا دیدن تو اومده که عید کنار ما باشه و تنها نباشیم آخه چون ما امسال نتونستیم بریم پیش مادر و آقا جون تا جوجو کوچولو مامان تو راهها مریض نشه و بزرگ شی بعد بریم. یکی یه دونه مامان امسال تو بهترین عیدی بودی که خدای مهربود به ما داد و زندگی من و پدری رو قشنگتر و شیرینتر کردی اینم عکس آرتین جونبا دخترعموهانا توی عیددیدنی عکس عمو جهاندار با پسملون ...
6 ارديبهشت 1391

اولین آزمایش آرتین جون توسط عمو جهاندار و عمه صدیقه با همکاری مامان بزرگ

  سلام پسر گلم مامان اومده برات بگه که بالاخره انتظار تموم شد این روزا توی آغوش مامانی هستی اوی پسرم روز سخت و طولانی بود اما آخرش خیلی شیرین بود قند عسلم کلی بانمک و شیرینی جونم . امروز روز چهاروم که تو پا گذاشتی توی دنیای مامان و پدری .الان که دارم برات می نویسم مادر جون تازه رسیده و عمو جهاندار و عمه صدیقه و مامان بزرگ با بابایی بردنت واسه آزمایش پیش آقای دکتر .این اولین بیرون رفتن جوجو کوچولوی خودم بود .خدا پشت پناهت گلم ...
6 ارديبهشت 1391

گرفتن شناسنامه برای آرتین شیرینم

امروز آرتین جونم 6 روزش که با پدری و عمه و مادرجون رفتن واسه آزمایش مجدد و گرفتن شناسنامه برا پسر گلم .و اولین حمومشم توسط دو تا مامان بزرگا و کمک عمه جون دیروز انجام شد. مبارکت باشه عزیزم ...
6 ارديبهشت 1391

حموم با خان عمو

حموم با خان عمو جیگر جونی امروز 16 روز زندگیت بود که مادر جون از پیشمون رفت مامانی خیلی دلش گرفت . شبش اولین حموم بعد ختنه تو که باید پانسمونت میوفتاد با خان عمو و کمک زن عمو دادی آخه من و پدری میترسیدیم بلد نبودیم کلی حال کردی صدات در نیومد و با مهارت تمام خان عمو حموم کردی پانسمانت افتاد آرتینم فداش بشم بعداز حموم خیلی خسته شده ...
6 ارديبهشت 1391

ختنه یکی یدونه مامانی و پدری

پسمل گلم امشب تا این لحظه سخت ترین شب واسه مامان و بابایی بود تو الان خدارو شکر فعلا آرومی و خوابیدی . من و پدری ومادر جون بالا سرت هی خداروشکر میکنیم آروم شدی. امروز ساعت 5 بعدظهر خان عمو برات نوبت دکتر گرفت واسه ختنه گل پسرم من خیلی استرس و میترسیدم اما چاره ای نبود کاری بود که باید میشد خان عمو اومد با مهدی و پدری و مادر جون رفتیم اونجا من که دلم نیومد بیام بالا سرت تو سالن منتظر بودم و میترسیدم . خلاصه تموم شد خان عمو صدام زد و رفتم چند تا عکس گرفتیم اومدیم تو ماشین یهو عمو که رفت دنبال مهدی انقد جیغ زدی از درد بغل مادری صدات گرفت من و بابایی و مادر خیلی نگران و ترسیدیم من گریه کردم خان عمو که اومد قطره دادیم تا خو...
6 ارديبهشت 1391

دهمین روز تولد آرتین گلم وحموم توسط مادر جون

پسر گلم امروز10 روزه شده همه رفتن بابایی سر کار عمه و مامان بزرگ بعد کلی زحمت چون مادر جون اومده پیشمون رفتن . امروزعزیز جون حمومت دادو کلی تمیز شدی وبعد لباساتو عوض کرد و تو هم بلافاصله حسابی با خربکاری روی عزیز از خجالتش در اومدی قربونت برم دوباره لباساتو عوض کردیم عزیز جونم اومد ناخوناتو که خیلی بلند شده که باهاشون تموم صورتتو چنگ میزدی برا اولین بار کوتاه کردُ. بوس ...
6 ارديبهشت 1391